|
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
یه وقتایی، ![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
گاهی سخت می شود … دوستش داری و نمی داند دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید دوستش داری و سهم تو از بودنش فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت دوستش داری و سهم تو از این همه ، تنهایی است ....
![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
عاقبت به این نتیجه میرسیم که حضورِ بعضی انسانها در
زندگی ما آنقدر پوچ و بی معنا بوده که جای خالی آنها را
فقط همین نبودنشان پر میکند !
![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
خبر از من داری؟…
![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
دقیقا نمیدونم کجایِ یک رابطه باید دل رو به دریا زد ![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
بار اول بامعذرت خواهی...باردوم باگریه...
بارسوم با شکستن غرورت نگهش میداری ولی بارچهارم...
دیگه نه نمیشه نبایدکاری بکنی...
چون حتی اگه بمونه بازموقتیه...
یعنی کسی که دلش باتونباشه وبخواد بره،میره بفهم،
پس فقط بروکناروبهش بگو:
خداحافظ
![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
نه طبق مُد دوستت دارم
![]()
18 اسفند 1393برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : mehdi lovepuk
اولین روزی که عزیزدلت شدم را لابه لای عمیق ترین صفحه ی قلبم
خشکاندم...یاد آن روزها به خیر...هرروز باخدامرورمی کردم تورا...
وهرروزتکراراین سوال که توپاداش کدام کارخوب منی...؟!
این روزها...هرروز...باخودم مرور می کنم...تمام زندگی ام را...
وحالا شک ندارم که تو تاوان یک گناه نابخشودنی هستی...
خودم هم نمی دانم گناهم چیست...فقط فهمیده ام که نابخشودنیست...انگار...
چرانمی بخشد مرا ...خدا...!!!چرا تمام نمی شود حس خواستن تو...؟!
کاش بگذرد خداازمن...دلم برای یک حال خوب تنگ است...
می شود یک روز صبح،تورافراموش کرده باشم...؟!!
خداتوراازمن گرفت...کاش یادتوراهم بگیرد...!!!
![]()
![]() |